بدترین لحظاتی که خلبان ها تا کنون تجربه کرده اند

سفر با هواپیما امن ترین شیوه ی سفر است و با وجود سوانح غم انگیزی هوایی که در طول تاریخ به وقوع پیوسته است، همچنان هواپیما کمترین قربانی را از میان مسافران گرفته است. در این مقاله بحرانی ترین لحظاتی که خلبانان تاکنون با آن درگیر بوده اند را از زبان خود آن ها برایتان به تصویر خواهیم کشید. با 2Safarهمراه شوید تا این مقاله ی خواندنی را از دست ندهید.

2safar

از دست دادن ارتباط رادیویی

من در یک هواپیمای کوچک چهار نفره همراه با دوستانم در هنگام غروب آفتاب در آسمان بودم. در حالی که نور روز رو به خاموشی می رفت، متوجه شدم قدرت باطری رادار هواپیما رو به اتمام است و ما فقط بیست دقیقه فرصت داریم که با استفاده از باقیمانده ی نور خوشید اطراف خود را ببینیم، پس از آن امکان تماس رادیویی خود را از دست خواهیم داد و در تاریکی شب ممکن است با هواپیمای دیگری تصادف کنیم. ما در منطقه ی شلوغی به لحاظ پروازی در حرکت بودیم و در صورت از دست دادن ارتباط رادیویی، خطر تصادف بسیار قوی بود. من به عنوان خلبان هواپیما به سرعت دور زدم تا با حداکثر سرعت به فرودگاه مبدأ بازگردم. به سایر مسافران چیزی نگفتم و وانمود کردم به خاطر هشداری کوچک مجبور به بازگشت به مبدأ هستیم. خوشبختانه بدون مشکلی به زمین نشستیم و خوشبختانه موتور هواپیما دچار مشکل نشد. وقتی دوستانم ماجرای خطر بزرگی که از سرشان گذشت را شنیدند از من سپاسگزار شدند که آن ها را با گفتن واقعیت وحشت زده نکرده ام.

2safar

از کار افتادن ناگهانی موتور هواپیما

من در حال راندن یک هواپیمای کوچک مخصوص تماشای مناظر به همراه سه مسافر بودم که از کار افتادن موتور هواپیما را تجربه کردم. این تجربه ی وحشتناک و به نوعی اجباری، درسی بسیار بزرگ برای من در امر خلبانی به شمار می رود. هنوز از پرواز ما پنج دقیقه ای بیشتر نمی گذشت که متوجه شدم مخزن بنزین سمت راست خالی است. من قبل از تیک آف، بنزین را چک کرده بودم و همه چیز مرتب بود اما حالا می فهمیدم چیزی در این وسط درست کار نمی کند و احتمالاً مخزن بنزین سوراخ است. به خاطر بروز این مشکل تصمیم گرفتم موتور هواپیما را در حالت کم مصرف قرار دهم تا در مصرف بنزین صرفه جویی کرده و فرصت فرود داشته باشم. این کار باید به آهستگی انجام شود تا به طور ناگهانی موتور هواپیما سرد نشود و نیاز به تجربه و مهارت دارد. من در حال انجام این کار بودم که موتور هواپیمااز کار افتاد و هواپیما شروع به کم کردن ارتفاع کرد. سکوت ناشی از خاموش شدن موتور کاملاً محسوس بود. با عجله شروع به اقدامات اضطراری برای به کار انداختن مجدد موتور هواپیما کردم و خوشبختانه مجدداً موتور روشن شد. مراقب بودم مسافرانم در مورد این حادثه چیزی نفهمند و داستانی برایشان سرهم کردم تا حرکات ناگهانی هواپیما را توجیه کنم. خوشبختانه ما در سلامت کامل بر زمین نشستیم و از خطر بزرگی نجات یافتیم.

2safar

فرود آمدن بر روی یک هواپیمای دیگر

این داستان مربوط به زمانی می شود که من در حال آموزش خلبانی بودم و بسیار تازه کار محسوب می شدم. پس از حدود پانزده ساعت آموزش در حال یادگیری کار کردن با سیستم رادیویی هواپیما بودم که به نظر پیچیده می رسید. فرودگاهی که ما در آن آموزش می دیدیم برج مراقبت نداشت، در نتیجه برای جلوگیری از تصادف ما مستقیماً از طریق رادیو با سایر خلبان هایی که در آن محدوده مشغول پرواز بودند در تماس بودیم و باید تمام قصد و نیت خود را برای انجام هر حرکتی به اطلاع همه می رساندیم. من در رادیو اعلام کردم که قصد انجام مرحله ی نهایی را دارم. این جمله به معنای آن بود که قصد دارم آخرین دور خود را به سمت چپ بزنم و فقط حدود سیصد متر با محل فرود فاصله دارم. به محض آنکه من پیغام را گفتم، خلبان دیگری هم تقریباً همزمان با من این جمله را گفت. من با تعجب به سوی مربی خلبانی ام که کنار من نشسته بود نگاه کردم و پرسیدم منظورش چیست؟ مربی وحشت زده به چپ و راست و بالا و پایین نگاه کرد. در همان لحظه خلبان دیگری در رادیو گفت: هی! شما دو تا اصلاً یکدیگر را می بینید؟ مربی به سرعت هر چه تمام تر تغییر مسیر داد و من متوجه شدم درست بر روی هواپیمای دیگر قرار گرفته بودیم و فقط 6 متر با آن هواپیما که در زیر ما قرار داشت فاصله داشتیم. دقیقاً مانند اینکه بر روی آن سوار شده باشیم!

من پس از این واقعه خلبانی را کنار گذاشتم چون فهمیدم برای این کار ساخته نشده ام و تحمل چنین وقایعی را ندارم!

2safar

ترکیدن لاستیک هواپیما و سوراخ شدن بال

پدر من برای دهه های متوالی خلبانی هواپیماهای تجاری را بر عهده دارد. دو سال پیش در پروازی به آمریکای جنوبی دچار سانحه ی وحشتناکی شد. لاستیک هواپیما به طور ناگهانی ترکید و سوراخ خیلی بزرگی بر روی بال هواپیما ایجاد کرد. پدر من مجبور شد به سرعت هزاران گالون بنزین را خالی کند و به سرعت فرود بیاید. شبکه های خبری در روز بعد به سادگی اعلام کرده بودند که هواپیمایی مجبور به فرود اضطراری شده و هیچ کس آسیب ندیده است! کسی نمی دانست در پشت همین یک خط خبر چه داستان فجیعی نهفته است.

تمام مکانیک های هواپیما و افرادی که در این قضیه درگیر بودند اعلام شگفتی می کردند که پدرم چگونه توانسته است هواپیمایی را در این شرایط به سلامت به زمین بنشاند زیرا در موقعیتی از این قبیل هواپیما سقوط می کند. مسافران این پرواز تا آخرین لحظه از شرایط پیش آمده بی خبر ماندند و نفهمیدند چه خطری را از سر گذرانده اند. پدر من ماه ها پس از این فرود اضطراری حاضر به پرواز نشد زیرا نمی توانست شوک این حادثه را فراموش کند.

2safar